گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پنجم

فصل پنجم: نشانه های شناخت خدا



فصل پنجم: نشانه های شناخت خداقرآن«همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و گردش شب و روز ، نشانه هایی برای خردمندان است ؛ همانان که در حال ایستادن و نشستن و به پهلو خفتن ، خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [و می گویند :] ای پروردگار ما! تو اینها را بیهوده نیافریده ای . تو [از بیهوده کاری ]منزّهی . پس ، ما را از عذاب آتش ، نگه دار» .

«همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و گردش شب و روز و روان شدن کشتی ها در دریا به نفع مردم ، و بارانی که خدا از آسمان فرو می باراند و به واسطه آن ، زمین مرده را زنده می کند و از هر جنبنده ای در آن می پراکند ، و در حرکت باد و ابرهای رام شده در میان آسمان و زمین ، نشانه هایی است برای مردمانی که تعقّل می کنند» .

«همانا در آسمان ها و زمین ، برای اهل ایمان ، نشانه هایی است . و در آفرینش خودتان و آنچه از [انواع] جنبنده ها پراکنده می گرداند ، برای مردمی که یقین دارند ، نشانه هایی است . و [نیز در] پیاپی آمدن شب و روز ، و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به [وسیله ]آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و [همچنین در] گردش بادها [به هر سو ]برای مردمی که می اندیشند ، نشانه هایی است . این[ها] است آیات خدا که به راستی ، آن را بر تو می خوانیم . پس ، بعد از خدا و نشانه های او ، به کدام سخن خواهند گروید؟» .

.


ص: 254

«إِنَّ فِی اخْتِلَافِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَایَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَّقُونَ » . (1)

«وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ * قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الْایَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَا یُؤْمِنُونَ » . (2)

«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ » . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی بَیانِ صِفاتِ الباری جَلَّ وعَلا :فَوقَ کُلِّ شَیءٍ عَلا ، ومِن کُلِّ شَیءٍ دَنا ، فَتَجَلّی لِخَلقِهِ مِن غَیرِ أن یَکونَ یُری . (4)

عنه صلی الله علیه و آله : فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ یا مَن فِی السَّماءِ عَظَمَتُهُ ، یا مَن فِی الأَرضِ آیاتُهُ ، یا مَن فی کُلِّ شَیءٍ دَلائِلُهُ ، یا مَن فِی البِحارِ عَجائِبُهُ ، یا مَن فِی الجِبالِ خَزائِنُهُ ، یا مَن یَبدَأُ الخَلقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ، یا مَن إِلَیهِ یَرجِعُ الأَمرُ کُلُّهُ ، یا مَن أَظهَرَ فی کُلِّ شَیءٍ لُطفَهُ ، یا مَن أَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ، یا مَن تَصَرَّفَ فِی الخَلائِقِ قُدرَتُهُ . (5)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أَتاهُ ناسٌ مِن أَیادٍ (6) ، فَقالَ لَهُم : وَیحَکُم! ما فَعَلَ قَیسُ (قَسُّ) بنُ ساعِدَهَ ؟ (7) قالوا : ماتَ یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : ما أَحَدٌ کانَ مِن أَهلِ الجاهِلِیَّهِ کانَ أَحَبَّ إِلَیَّ أن أَلقاهُ مِنهُ؛ لِشَیءٍ سَمِعتُهُ مِنهُ فِیسوقٍ وأنَا مَعَ عَمّی أَبیطالِبٍ غُلامٌ ، سَمِعتُهُ وَالنَّاسُ حَولَهُ وهُوَ یَقولُ : أَیُّهَا النَّاسُ ، إِنّی قد بَلَغتُ سِنّا ، فَاسمَعوا مَقالَتی : أَری سَماءً مَبنیَّهً، وأَری شَمسا مَضحِیَّهً، وأَری قَمَرا بَدرِیّا، وأَری نُجوما تَسری، وأَری جِبالاً مَرسِیَّهً ، وأَری أَرضا مَدحُوَّهً ، وأری لَیلاً ونَهارا ومَطَرا وشِتاءً وصَیفا ونَباتا، وأَری مَن ماتَ لا یَرجِعُ، فَلا أَدری رَضوا فَقاموا، أم سَخَطوا فَناموا ! أمّا بَعدُ ؛ فَإِنّ لِهذِهِ الأَشیاءِ رَبّا یُدَبِّرُها لِمَن عَقِلَ فِی اختلافِ هذِهِ الأَشیاءِ . (8)

.

1- .یونس : 6 .
2- .یونس : 100 و 101 .
3- .إبراهیم : 10 .
4- .التوحید : ص 45 ح 4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق علیه السلام ، کفایه الأثر : ص 161 عن هشام بن محمّد عن أبیه عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 11 ص 38 ح 35 .
5- .البلد الأمین : ص 407 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 391 .
6- .بطن من العرب العدنانیه ، ینسب إلی أیاد بن نزار بن معد بن عدنان ، من أجداد العرب فی الجاهلیه ینسب إلیه (بنو إیاد) ، وهم قبائل کثیره . کانت دیار الأیادیین فی الجاهلیه جهات الحرم وما بین تهامه وحدود نجران ، وخرجوا إلی العراق بعد أن تکاثر المضریون ، فنزلوا فی شرقیه ، ومن مواطنهم فیه الأنبار وعین أباغ وتکریت (الأعلام : ج 2 ص 32) .
7- .أحد حکماء العرب ومن کبار خطبائهم فی الجاهلیه ، کان أسقف نجران ، ویقال : إنّه أوّل عربی خطب متوکّئاً علی سیف أو عصا . طالت حیاته وأدرک النبی صلی الله علیه و آله قبل النبوّه (الأعلام للزِّرِکلی : ج 5 ص 196) .
8- .الجعفریّات : ص 174 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام .

ص: 255

«همانا در گردش شب و روز و آنچه خدا در آسمان ها و زمین آفریده است ، نشانه هایی است برای مردمانی که تقواپیشه اند» .

«و هیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد ، و البته [خدا] بر کسانی که نمی اندیشند ، پلیدی مقرّر می دارد . بگو : بنگرید که در آسمان ها و زمین چیست ؛ ولی نشانه ها و هشدارها گروهی را که ایمان نمی آورند ، سود نمی بخشد» .

«فرستادگانشان گفتند : آیا در وجود خداوند که آفریننده آسمان ها و زمین است ، شک است؟» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیان صفات آفریدگار شکوهمند والا :برتر از هر چیز است ، و به هر چیزی نزدیک است ، و خود را بر آفریدگانش نمایاند ، بی آن که دیده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعای جوشن کبیر :ای کسی که در آسمان ، [نشانِ] عظمت اوست! ای کسی که در زمین ، نشانه های [وجود و قدرت ]اوست! ای کسی که در هر چیزی دلایل [رهنمون به سوی ]اوست! ای کسی که در دریاها شگفتی های اوست! ای کسی که در کوه ها گنجینه های اوست! ای کسی که آفرینش را می آغازد و سپس آن را باز می گرداند (مبدأ و معاد عالم هستی است)! ای کسی که مرجع همه امور است! ای کسی که لطف خویش را در هر چیزی آشکار ساخته است! ای کسی که هر چیز را نیکو آفریده است! ای کسی که خلایق ، در ید قدرت اویند!

امام علی علیه السلام :جماعتی از ایاد (1) نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند . پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : «بسیار خوب ، از قیس (قُسّ) بن ساعده (2) چه خبر؟» . گفتند : مُرد ، ای پیامبر خدا! فرمود : «هیچ یک از مردم جاهلیت را به اندازه او دوست نداشتم که ملاقات کنم ، به خاطر سخنی که در یکی از بازارها از او شنیدم . در زمان نوجوانی ، با عمویم ابو طالب در آن بازار بودم که دیدم مردم پیرامونش را گرفته اند و او می گوید : ای مردم! از من ، سنّی گذشته است . پس سخنم را بشنوید : من آسمانی برافراشته ، و خورشیدی فروزان و ماهی تابان ، و اخترانی در گردش ، و کوه هایی استوار ، و زمینی گسترده ، و شب و روز و باران و زمستان و تابستان و گیاهان را مشاهده می کنم ، و کسانی را می بینم که مُردند و دیگر بر نمی گردند و نمی دانم خرسند شدند و برخاستند ، یا ناخرسند شدند و خفتند! و اینک [بدانید که] این چیزها را پروردگاری است که تدبیرشان می کند ، و آن که در گونه گونی ( / گردش) این پدیده ها بیندیشد ، بدان پی می برد» .

.

1- .اَیاد ، طایفه ای از عرب عدنانی اند که به اَیاد بن نزار بن معد بن عدنان (از نیاکان عرب در دوره جاهلیت) منسوب اند . اَیاد به تیره های زیادی اند و منطقه سکونت آنان در اطراف مکّه و میان تهامه و حدود نجران بوده است . پس از این که جمعیت مضری ها در آن جا زیاد شد ، آنان به منطقه شرق عراق کوچیدند و از جمله در انبار ، عین اَباغ و تکریت ، سکنا گزیدند .
2- .قیس یا قس ، یکی از حکیمان عرب و از سخنوران نامی در دوره جاهلیت است . وی اسقف نجران بوده و گفته شده : اوّلین خطیب عربی است که هنگام خطبه خواندن ، به چوب دستی و یا عصایی تکیه می زد . عمرش طولانی بود و پیامبر صلی الله علیه و آله را قبل از بعثت درک کرد .

ص: 256

عنه علیه السلام :کَفی بِإِتقانِ الصُّنعِ لَها [ أی المَخلوقاتِ ] آیَهً ، وبِمُرَکَّبِ الطَّبعِ عَلَیها دَلالَهً ، وبِحُدوثِ الفِطَرِ عَلَیها قِدمَهً ، وبِإِحکامِ الصَّنعَهِ لَها عِبرَهً . (1)

عنه علیه السلام :بِصُنعِ اللّهِ یُستَدَلُّ عَلَیهِ ، وبِالعُقولِ تُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، وبِالفِکرَهِ تَثبُتُ حُجَّتُهُ ، وبِآیاتِهِ احتَجَّ عَلی خَلقِهِ . (2)

.

1- .التوحید : ص 71 ح 26 عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، البلد الأمین : ص 92 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 222 .
2- .تحف العقول : ص 62 ، التوحید : ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للمفید : ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 4 ص 228 ح 3 .

ص: 257

امام علی علیه السلام :ساختن استوار اینها (آفریده ها) ، خود ، بهترین نشانه [بر وجود خداوند ]است و در ترکیب طبایع آنها ، بهترین دلالت ، و در حدوث آفرینش آنها بهترین دلیل بر قدمت [و ازلیت] او ، و در ساختار دقیق و محکمشان بهترین درس [خداشناسی] .

امام علی علیه السلام :از آفریده های خدا به وجود او راه می توان برد ، و به واسطه خردها به شناخت او می توان رسید ، و با اندیشه ، حجّت [و دلایل وجود او ]ثابت می شود ، و او از طریق نشانه هایش ، بر خلق خویش احتجاج (استدلال) کرده است .

.


ص: 258

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن شَکَّ فِی اللّهِ وهُوَ یَری خَلقَ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن إِثباتِ الصّانِعِ :البَعرَهُ تَدُلُّ عَلَی البَعیرِ ، وَالرَّوثَهُ تَدُلُّ عَلَی الحَمیرِ ، وآثارُ القَدَمِ تَدُلُّ عَلَی المَسیر ، فَهَیکَلٌ عِلوِیٌّ بِهذِهِ اللَّطافَهِ ، ومَرکَزٌ سِفلِیٌّ بِهذِهِ الکَثافَهِ ، کَیفَ لا یَدُلّانِ عَلَی اللَّطیفِ الخَبیرِ ؟! (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی ... تَتَلَقّاهُ الأَذهانُ لا بِمُشاعَرَهٍ ، وتَشهَدُ لَهُ المَرائی لا بِمُحاضَرَهٍ . لَم تُحِط بِهِ الأَوهامُ ، بَل تَجَلّی لَها بِها . (3)

الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَهَ :أنتَ الَّذی تَعَرَّفتَ إِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ ، فَرَأَیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ ، وأنتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ مَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْاخِرَهِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» (5) :مَن لَم یَدُلَّهُ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَاختِلافُ اللَّیلِ وَالنَّهارِ ، ودَوَرانُ الفَلَکِ وَالشَّمسِ وَالقَمَرِ ، وَالآیاتُ العَجیباتُ عَلی أنَّ وَراءَ ذلِکَ أَمرا أَعظَمَ مِنهُ ، فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعمی وأَضَلُّ سَبیلاً ؛ فَهُوَ عَمّا لَم یُعایِن أَعمی وأَضَلُّ . (6)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : مَا الدَّلیلُ عَلَیهِ ؟ قالَ :وُجودُ الأَفاعیلِ دَلَّت عَلَی أنَّ صانِعا صَنَعَها . ألا تَری أنَّکَ إِذا نَظَرتَ إِلی بِناءٍ مُشَیِّدٍ مَبنِیٍّ عَلِمتَ أنَّ لَهُ بانِیا وإِن کُنتَ لَم تَرَ البانِیَ ولَم تُشاهِدهُ؟! (7)

.

1- .نهج البلاغه : الحکمه 126 ، خصائص الأئمّه : ص 101 .
2- .جامع الأخبار : ص 35 ح 13 وراجع : روضه الواعظین : ص 39 وبحار الأنوار : ج 3 ص 55 ح 27 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 185 ، الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .
4- .الإقبال (طبعه دار الکتب الإسلامیّه) : ص 350 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 142 .
5- .الإسراء : 72 .
6- .التوحید : ص 455 ح 6 ، الاحتجاج : ج 2 ص 165 ح 193 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 3 ص 28 ح 2 .
7- .الکافی : ج 1 ص 81 ح 5 ، التوحید : ص 244 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 197 ح 213 کلّها عن هشام بن الحکم ، بحار الأنوار : ج 10 ص 195 ح 3 .

ص: 259

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که مخلوقات خدا را می بیند و با این حال ، در وجود خداوند ، شک می کند!

امام علی علیه السلام در پاسخ سؤال از اثبات صانع :وجود پشگل شتر بر وجود شتر دلالت دارد ، و وجود سرگین بر وجود الاغ ، و آثار پا بر وجود راه . حال ، آسمانی به این ظرافت ، و زمینی به این ضخامت ، چگونه بر وجود و موجودی لطیف و آگاه دلالت ندارند؟!

امام علی علیه السلام :ستایش ، خدایی را که ... ذهن ها او را در می یابند ، امّا نه با ادراک حسّی ، و دیدنی ها به وجودش گواهی می دهند ، امّا نه به واسطه مشاهده حسّی . در وهم ها نمی گنجد ؛ بلکه به واسطه وهم ها بر آنها تجلّی کرده است .

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه :تو آنی که در هر چیزی خود را به من شناساندی . پس تو را در هر چیز آشکار دیدم ، و تو برای هر چیزی آشکاری .

امام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل که : «و کسی که در این [دنیا ]کور باشد ، در آخرت نیز کور است و گم راه تر است» :کسی که آفرینش آسمان ها و زمین ، و آمد و شد شب و روز ، و گردش گردون و خورشید و ماه ، و [دیگر ]نشانه های شگفت انگیز ، او را به این ره نمون نشوند که در پس اینها ، حقیقتی باعظمت تر از آنها وجود دارد ، چنین کسی در آخرت ، کور[دل] و گم راه تر است ؛ چرا که او از دیدن این همه ، کور است و ره به جایی (حقیقت ماورایی) نمی برد .

امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال زندیق که : دلیل بر وجود او چیست؟ :وجود ساخته ها دلالت بر این دارد که سازنده ای آنها را ساخته است . آیا نمی بینی که چون به بنایی ساخته و برافراشته نظر می افکنی ، درمی یابی که آن را بنّایی است ، هرچند تو آن بنا را ندیده و مشاهده نکرده باشی؟!

.


ص: 260

عنه علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ :یا مُفَضَّلُ ، أَوَّلُ العِبَرِ وَالأَدِلَّهِ عَلَی الباری جَلَّ قُدسُهُ تَهیِئَهُ هذَا العالَمِ ، وتَألیفُ أَجزائِهِ ونَظمُها عَلی ما هِیَ عَلَیهِ ؛ فَإِنَّکَ إِذا تَأَمَّلتَ العالَمَ بِفِکرِکَ ومَیَّزتَهُ بِعَقلِکَ وَجَدتَهُ کَالبَیتِ المَبنِیِّ ، المُعَدِّ فیهِ جَمیعُ ما یَحتاجُ إِلَیهِ عِبادُهُ ، فَالسَّماءُ مَرفوعَهٌ کَالسَّقفِ ، وَالأَرضُ مَمدودَهٌ کَالبِساطِ ، وَالنُّجومُ مَنضودَهٌ کَالمَصابیحِ ، وَالجَواهِرُ مَخزونَهٌ کَالذَّخائِرِ ، وکُلُّ شَیءٍ فیها لِشَأنِهِ مُعَدٌّ ، وَالإِنسانُ کَالمُمَلَّکِ ذلِکَ البَیتَ ، وَالمُخَوَّلِ جَمیعَ ما فیهِ ، وضُروبُ النَّباتِ مُهَیَّأَهٌ لِمَآرِبِهِ ، وصُنوفُ الحَیَوانِ مَصروفَهٌ فی مَصالِحِهِ ومَنافِعِهِ ، فَفی هذا دَلالهٌ واضِحَهٌ عَلی أنَّ العالَمَ مَخلوقٌ بِتَقدیرٍ وحِکمَهٍ ، ونِظامٍ ومُلاءَمَهٍ ، وأنَّ الخالِقَ لَهُ واحِدٌ ، وهُوَ الَّذی أَلَّفَهُ ونَظَمَهُ بَعضا إِلی بَعضٍ . (1)

عنه علیه السلام :ولَعَمری لَو تَفَکَّروا فی هذِهِ الأُمورِ العِظامِ لَعایَنوا مِن أَمرِ التَّرکیبِ البَیِّنِ ، ولُطفِ التَّدبیرِ الظّاهِرِ ، ووُجودِ الأَشیاءِ مَخلوقَهً بَعدَ أن لَم تَکُن ، ثُمَّ تَحَوُّلِها مِن طَبیعَهٍ إِلی طَبیعَهٍ ، وصَنیعَهٍ بَعدَ صَنیعَهٍ ، ما یَدُلُّهُم ذلِکَ عَلَی الصَّانِعِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَخلو شَیءٌ مِنها مِن أن یَکونَ فیهِ أَثرُ تَدبیرٍ وتَرکیبٍ یَدُلُّ عَلی أنَّ لَهُ خالِقا مُدَبِّرا ، وتَألیفٍ بِتَدبیرٍ یَهدی إِلی واحِدٍ حَکیمٍ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :یُدَلُّ عَلَی اللّهِ عز و جل بِصِفاتِهِ، ویُدرَکُ بِأَسمائِهِ، ویُستَدَلُّ عَلَیهِ بِخَلقِهِ. (3)

.

1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 61 نقلاً عن توحید المفضّل .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 153 نقلاً عن رساله الاهلیلجه .
3- .التوحید : ص 437 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 175 ح 1 کلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلی .

ص: 261

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر :ای مفضّل! نخستین دلیل و برهان بر وجود آفریدگارِ بسیار پاک ، فراهم آوردن این جهان و ترکیب اجزای آن و نظم بخشیدن دقیق به آنهاست . هر گاه با اندیشه ات در این جهان تأمّل کنی و با خِرَدت آن را وارسی نمایی ، آن را همچون خانه ای می یابی که همه آنچه بندگان او بدان نیاز دارند ، در آن فراهم آمده است . آسمان ، مانند سقف [آن خانه ]برافراشته شده و زمین ، چون فرش ، گسترده شده است و ستارگان ، چونان چراغ ، چیده شده اند و گوهرها همچون گنجینه اندوخته شده اند و هر چیزی در آن ، برای کاری آماده شده است ، و انسان مانند مالک این خانه است و همه آنچه در این خانه است ، در اختیار او نهاده شده است . انواع گیاهان برای مقاصد او آماده گشته اند و انواع حیوانات ، در راه مصالح و منافع او به کار گرفته شده اند . پس ، این همه ، آشکارا دلالت بر آن دارد که جهان ، با نقشه و حکمت و سازمان و هماهنگی آفریده شده است ، و آفریننده آنها یکی است و هموست که اجزای این عالم را ترکیب و نظم بخشیده است .

امام صادق علیه السلام :به جانم سوگند ، اگر [مردم] در این پدیده های شکوهمند می اندیشیدند ، بی گمان در ترکیبِ آشکار و تدبیرِ ظریف و نمایان و پدید آمدن اشیا که نبوده اند و تبدیل و تحوّل آنها از طبیعتی به طبیعتی و شکلی به شکلی دیگر ، نشانه ای می دیدند که آنها را به وجود سازنده ، ره نمون می شد ؛ زیرا هیچ یک از این پدیده ها ، از اثر تدبیر و ترکیب که نشان می دهد آن را آفریدگاری مدبّر است ، و از تألیفی مدبّرانه که به خدای یگانه و حکیم ره نمون می شود ، خالی نیست .

امام رضا علیه السلام :از طریق صفات خداوند عز و جل به او راه برده می شود ، او از ره گذر نام هایش درک می گردد ، و به وسیله آفریدگانش به وجود او پی برده می شود .

.


ص: 262

الإمام الجواد علیه السلام :کُلُّ مُتَجَزِّیً أو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّهِ وَالکَثرَهِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلی خالِقٍ لَهُ. (1)

بحار الأنوار عن المولی محمّد تقی المجلسی قدس سره :قال سبحانه : کُنتُ کَنزا مَخفِیّا ، فَأَحبَبتُ أن أُعرَفَ ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ . (2)

راجع : ص 186 (اللّه / المبحث الأوّل / الفصل الثالث : مبادئ معرفه اللّه عز و جل / العقل) .

.

1- .الکافی : ج 1 ص 116 ح 7 ، التوحید : ص 193 ح 7 ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 153 ح 1 وراجع : الاحتجاج : ج 2 ص 375 ح 285 .
2- .بحار الأنوار : ج 87 ص 199 ، إحقاق الحقّ : ج 1 ص 431 ، رسائل الکرکی : ج 3 ص 159 وفیه «لأن اُعرف» بدل «لکی اُعرف» ، شرح الأسماء للسبزواری : ج 1 ص 64 ولم نعثر علی هذا الحدیث فی المصادر الأصلیّه .

ص: 263

امام جواد علیه السلام :هر آنچه تجزیه پذیر باشد یا به کمی و بیشی به وهم درآید ، آفریده است و دلالت بر آن دارد که وی را آفریدگاری است .

بحار الأنوار به نقل از ملّا محمّدتقی مجلسی :خداوند سبحان فرمود : «من گنجی پنهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم . پس ، آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم» .

ر .ک : ص 187 (خدا / مبحث یکم / فصل سوم : مبانی شناخت خدا / خِرَد) .

.


ص: 264

الفصل السادس : طرق الوصول إلی أسمی مراتب معرفه اللّه عز و جل6 / 1ذِکرُ اللّه عز و جلِالکتاب«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا» . (1)

الحدیثعدّه الداعی :فی بَعضِ الأَحادیثِ القُدسِیَّهِ : أَیُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلی قَلبِهِ فَرَأَیتُ الغالِبَ عَلَیهِ التَّمَسُّکَ بِذِکری تَوَلَّیتُ سِیاسَتَهُ ، وکُنتُ جَلیسَهُ ومُحادِثَهُ وأَنیسَهُ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تَعالی : إِذا کانَ الغالِبُ عَلی عَبدِیَ الاِشتِغالَ بی جَعَلتُ نَعیمَهُ ولَذَّتَهُ فی ذِکری، فَإِذا جَعَلتُ نَعیمَهُ ولَذَّتَهُ فیذِکری عَشَقَنی وعَشَقتُهُ ، فَإِذا عَشَقَنی وعَشَقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینی وبَینَهُ ، وصِرتُ مَعالِما بَین عَینَیهِ ، لا یَسهو إِذا سَهَا النَّاسُ ، أُولئِکَ کَلامُهُم کَلامُ الأَنبِیاءِ . (3)

.

1- .الأحزاب : 41 43 .
2- .عدّه الداعی : ص 235 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 6 ص 165 الرقم 364 عن الحسن ، کنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1872 وفیه «بغیته» بدل «نعیمه» فی کلا الموضعین .

ص: 265



فصل ششم: راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی

6 / 1 یاد خدا

فصل ششم: راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی6 / 1یاد خداقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید و هر بام و شام ، او را به پاکی بستایید . او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاریکی ها به روشنی بَرَد و او با مؤمنان ، مهربان است» .

حدیثعدّه الداعی :در حدیث قدسی آمده است : «هر بنده ای که به دلش بنگرم و ببینم که تمسّک به یاد من بر او غالب است (غالباً به یاد من است) ، اداره کردن و تربیت او را خود به عهده می گیرم و همنشین و همسخن و همدم او خواهم بود» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید : «هر گاه بنده ام غالباً به یاد من مشغول باشد ، خوشی و لذّت او را در یاد خودم قرار می دهم ، و چون خوشی و لذّتش را در یاد خودم قرار دهم ، عاشق یکدیگر می شویم ، و چون عاشق یکدیگر شدیم ، حجاب میان خود و او را کنار می زنم و همواره در برابر دیدگان او خواهم بود ، به طوری که آن گاه که مردم دچار اشتباه می شوند ، او دچار اشتباه نمی شود . اینان ، سخنشان [همچون ]سخن پیامبران است» .

.


ص: 266

الإمام علیّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ قوتُ النُّفوسِ ، ومُجالَسَهُ المَحبوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (2)

عنه علیه السلام فی مُناجاتِهِ فی شَهرِ شَعبانَ :إِلَهی فَلَکَ أَسأَلُ ... أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأن تَجعَلَنی مِمَّن یُدیمُ ذِکرَکَ ، ولا یَنقُضُ عَهدَکَ . (3)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إِلی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :إِنَّ العَبدَ إِذا ذَکَرَ اللّهَ تَعالی بِالتَّعظیمِ خالِصا اِرتَفَعَ کُلُّ حِجابٍ بَینَهُ وبَینَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِکَ . . . وإِذا غَفَلَ عَن ذِکرِ اللّهِ کَیفَ تَراهُ بَعدَ ذلِکَ مَوقوفا مَحجوبا قَد قَسا وأَظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظیمِ . (4)

6 / 2الصَّلاهرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الصَّلاهُ مِن شَرائِعِ الدّینِ ، وفیها مَرضاهُ الرَّبِّ عز و جل ، وهِیَ مِنهاجُ الأَنبِیاءِ ، ولِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَهِ ، وهُدیً وإِیمانٌ ، ونُورُ المَعرِفَهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :صَلاهُ اللَّیلِ مَرضاهُ الرَّبِّ ، وحُبُّ المَلائِکَهِ ، وسُنَّهُ الأَنبِیاءِ ، ونُورُ المَعرِفَهِ ، وأَصلُ الإِیمانِ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ج 4 ص 29 ح 5166 و ج 1 ص 85 ح 322 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 62 ح 1600 وفیهما «الذکر مجالسه المحبوب» .
2- .غرر الحکم : ج 4 ص 28 ح 5160 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 256 ح 4741 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وکلاهما عن ابن خالویه .
4- .مصباح الشریعه : ص 22 وص 23 .
5- .الخصال : ص 522 ح 11 عن ضمره بن حبیب ، بحار الأنوار : ج 82 ص 231 ح 56 .
6- .إرشاد القلوب : ص 191 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 87 ص 161 ح 52 .

ص: 267



6 / 2 نماز

امام علی علیه السلام :یاد خدا ، خوراک جان ها و همنشینی با محبوب است .

امام علی علیه السلام :ذاکر خدا ، همدم اوست .

امام علی علیه السلام در مناجات خویش در ماه شعبان :[از تو درخواست می کنم که ]بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از کسانی قرار دهی که پیوسته به یاد تو هستند و عهد تو را نمی شکنند .

مصباح الشریعه در سخنی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :بنده ، هر گاه خداوند متعال را با تعظیم و خالصانه یاد کند ، تمام حجاب هایی که پیش تر میان او و خدا بوده است ، کنار زده می شود ... و هر گاه از یاد خدا غافل شود ، زان پس ، در حجاب خواهد ماند و [دلش ]سخت و تاریک می شود ، از آن زمان که از نور تعظیم [خداوند ]جدا گشته است .

6 / 2نمازپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، از احکام دین است و خشنودی پروردگار عز و جل در آن است و راه پیامبران است . فرشتگان ، نمازگزار را دوست می دارند و او از هدایت و ایمان و نور معرفت برخوردار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز شب ، مایه خشنودی پروردگار و دوستی فرشتگان ، و سنّت پیامبران ، و نور معرفت و ریشه ایمان است .

.


ص: 268

الإمام علیّ علیه السلام فی تفسیر مقاطع الأذان والإقامه :ومَعنی «قَد قامَتِ الصَّلاهُ» فِی الإِقامَهِ ، أی حانَ وَقتُ الزِّیارَهِ وَالمُناجاهِ ، وقَضاءِ الحَوائِجِ ، ودَرکِ المُنی ، وَالوُصولِ إِلَی اللّهِ عز و جل ، وإِلی کَرامَتِهِ وغُفرانِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ . (1)

6 / 3الجَوعُ وَالصَّومالإمام علیّ علیه السلام فی ذکر حَدیثِ مِعراجِ النَّبیّ صلی الله علیه و آله :قالَ [ صلی الله علیه و آله ] : یا رَبِّ ما میراثُ (2) الجوعِ؟ قالَ : الحِکمَهُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إِلَیَّ ، وَالحُزنُ الدَّائمُ ، وخِفَّهُ المُؤنَهِ بَینَ النَّاسِ، وقَولُ الحَقِّ، ولا یُبالی عاشَ بِیُسرٍ أم بِعُسرٍ... . الصَّومُ یُورِثُ الحِکْمَهَ ، وَالحِکْمَهُ تُورِثُ المَعْرِفَهَ ، وَالمَعْرِفَهُ تُورثُ الیَقینَ ... . یا أَحمَدُ ، إِنَّ العَبدَ إِذا جاعَ بَطنُهُ وحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمتُهُ الحِکمَهَ ، وإِن کانَ کافرا تَکونُ حِکمَتُهُ حُجَّهً عَلَیهِ ووَبالاً ، وإِن کانَ مُؤمِنا تَکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نُورا وبُرهانا وشِفاءً ورَحمهً ؛ فَیَعلَمَ ما لَم یَکُن یَعلَمُ ویُبصِرَ ما لَم یَکُن یُبصِرُ ، فَأوَّلُ ما أُبَصِّرُهُ عُیوبَ نَفسِهِ ؛ حَتّی یُشغَلَ بِها عَن عُیوبِ غَیرِهِ ، وأُبَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ ؛ حَتّی لا یَدخُلَ عَلَیهِ الشَّیطانُ . (3)

.

1- .التوحید : ص 241 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 41 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام .
2- .فی المصدر : «میزات» ، والتصویب من بحارالأنوار .
3- .إرشاد القلوب : ص 200 و 203 و 205 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 21 ح 6 .

ص: 269



6 / 3 گرسنگی و روزه

امام علی علیه السلام در تفسیر بندهای اذان و اقامه :معنای «قَد قامتِ الصلاه (نماز ، برپا شد)» در اقامه ، آن است که : هنگام دیدار و مناجات ، و برآورده شدن حاجات ، و رسیدن به آرزوها ، و نایل شدن به وصال خداوند عز و جل و کرامت و آمرزش و گذشت و خشنودی او ، فرا رسید .

6 / 3گرسنگی و روزهامام علی علیه السلام در ذکر حدیث معراج پیامبر صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : ای پروردگار من! ثمره گرسنگی چیست؟ فرمود : «حکمت ، و مراقبت دل ( / فزونی حافظه) ، و نزدیک شدن به من ، و اندوه همیشگی ، و کم هزینه بودن برای مردم ، و گفتن حق ، و اهمّیت ندادن به این که به آسانی زندگی کند یا با سختی ... . روزه ، حکمت به بار می آورد ، و حکمت ، معرفت را ، و معرفت ، یقین را ... . ای احمد! هر گاه بنده شکمش گرسنه باشد و زبانش را نگه دارد ، به او حکمت می آموزم . اگر کافر باشد ، حکمتش حجّتی علیه او و وبالش است ، و اگر مؤمن باشد ، حکمتش برای او نور و برهان و شفا و رحمت است . در نتیجه ، آنچه را نمی دانسته است ، می داند و آنچه را نمی دیده است ، می ببیند . و نخستین چیزی که به او نشان می دهم ، عیب های اوست تا با پرداختن به [اصلاح] آنها از عیبجویی دیگران باز ایستد . و دقایق علم را به او می آموزم تا شیطان بر او وارد نشود» .

.


ص: 270

6 / 4مَحَبَّهُ اللّه عز و جلِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :المَحَبَّهُ أَساسُ المَعرِفَهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام فی ذکر حَدیثِ مِعراجِ النبیّ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : ... أمَّا الحَیاهُ الباقِیَهُ فَهِیَ الَّتی یَعمَلُ لِنَفسِهِ حَتّی تَهونَ عَلَیهِ الدُّنیا ، وتَصغُرَ فی عَینَیهِ ، وتَعظُمَ الآخِرَهُ عِندَهُ . . . فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ أَسکَنتُ فی قَلبِهِ حُبّا حَتّی أَجعَلَ قَلبَهُ لی ، وفَراغَهُ وَاشتِغالَهُ وهَمَّهُ وحَدیثَهُ مِنَ النِّعمَهِ الَّتی أَنعَمتُ بِها عَلی أَهلِ مَحَبَّتی مِن خَلقی ، وأَفتَحَ عَینَ قَلبِهِ وسَمعِهِ حَتّی یَسمَعَ بِقَلبِهِ ، ویَنظُرَ بِقَلبِهِ إِلی جَلالی وعَظَمَتی . (2)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إِلَیهِ :مَنِ اشتاقَ خَدَمَ ، ومَن خَدَمَ اتَّصَلَ ، ومَنِ اتَّصَلَ وَصَلَ ، ومَن وَصَلَ عَرَفَ . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام :إِلهی فَاجعَلنا مِنَ الَّذینَ تَوَشَّحَت أَشجارُ الشَّوقِ إِلَیکَ فی حَدائِقِ صُدورِهِم . . . وقَرَّت بِالنَّظَرِ إِلی مَحبوبِهِم أَعیُنُهُم . (4)

الإمام الصّادق علیه السلام :وَهَبَ [ اللّهُ ] لِأَهلِ مَحَبَّتِهِ القُوَّهَ عَلی مَعرِفَتِهِ ، ووَضَعَ عَنهُم ثِقلَ العَمَلِ بِحَقیقَهِ ما هُم أَهلُهُ . (5)

مختصر بصائر الدرجات عن یونس بن ظبیان :دَخَلتُ عَلَی الصّادِقِ جعفر بن مُحَمَّدٍ علیه السلام . . . فَقالَ : إِنَّما أُولُو الأَلبابِ الَّذینَ عَمِلوا بِالفِکرَهِ حَتّی وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللّهِ ؛ فَإنَّ حُبَّ اللّهِ إِذا وَرِثَهُ القَلبُ استَضاءَ وأَسرَعَ إِلَیهِ اللُّطفُ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَهَ اللُّطفِ صارَ مِن أَهلِ الفَوائِدِ ،[فَإِذا صارَ مِن أهلِ الفَوائِدِ] (6) تَکَلَّمَ بِالحِکمَهِ ، فَإِذا تَکَلَّمَ بِالحِکمَهِ صارَ صاحِبَ فِطنَهٍ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَهَ الفِطنَهِ عَمِلَ بِها فِی القُدرَهِ ، فَإِذا عَمِلَ بِها فِی القُدرَهِ عَرَفَ الأَطباقَ السَّبعَهَ ، فَإِذا بَلَغَ إِلی هذِهِ المَنزِلَهِ صارَ یَتَقَلَّبُ فِکرُهُ بِلُطفٍ وحِکمَهٍ وبَیانٍ ، فَإِذا بَلَغَ هذِهِ المَنزِلَهَ جَعَلَ شَهوَتَهُ ومَحَبَّتَهُ فی خالِقِهِ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ نَزَلَ المَنزِلَهَ الکُبری ، فَعایَنَ رَبَّهُ فی قَلبِهِ ، ووَرِثَ الحِکمَهَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ الحُکَماءُ ، ووَرِثَ العِلمَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ العُلَماءُ ، ووَرِثَ الصِّدقَ بِغَیرِ ما وَرِثَهُ الصِّدِّیقونَ . إِنَّ الحُکَماءَ وَرِثُوا الحِکمَهَ بِالصَّمتِ ، وإِنَّ العُلَماءَ وَرِثُوا العِلمَ بِالطَّلَبِ ، وإِنَّ الصِّدِّیقینَ وَرِثُوا الصِّدقَ بِالخُشوعِ وطُولِ العِبادَهِ ، فَمَن أَخَذَ بِهذِهِ الصِّفَهِ إِمّا أن یُسفَلَ أو یُرفَعَ ، وأَکثَرُهُم یُسفلُ ولا یُرفعُ إِذا لَم یَرعَ حَقَّ اللّهِ ولَم یَعمَل بِما أَمَرَ بِهِ ، فَهذِهِ مَنزِلَهُ مَن لَم یَعرِفهُ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ، ولَم یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ ، فَلا تَغُرَّنَّکَ صَلاتُهُم وصِیامُهُم ورِوایاتُهُم وکَلامُهُم وعُلومُهُم ؛ فَإِنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَهٌ . ثُمَّ قالَ : یا یونُسُ ، إِذا أَرَدتَ العِلمَ الصَّحیحَ فَعِندَنا أَهلَ البَیتِ ؛ فَإِنّا وَرِثناهُ ، وأُوتینا شَرعَ الحِکمَهِ وفَصلَ الخِطابِ . (7)

راجع : المحبّه فی الکتاب والسنّه : ص 343 (القسم الثانی / الفصل السابع : آثار محبّه اللّه عز و جل / لقاء اللّه عز و جل) .

.

1- .المواعظ العددیّه : ص 144 .
2- .إرشاد القلوب : ص 199 و 204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6 .
3- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 342 ح 933 .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 150 .
5- .الکافی : ج 1 ص 153 ح 2 ، التوحید : ص 354 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 5 ص 156 ح 8 .
6- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من کفایه الأثر وبحار الأنوار ؛ إذ لا یصحّ السیاق بدونه .
7- .مختصر بصائرالدرجات : ص 121 ، کفایه الأثر : ص 255 نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 25 ح 26.

ص: 271



6 / 4 محبّت خدا

اشاره

6 / 4محبّت خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبّت ، اساس معرفت است .

امام علی علیه السلام در یادکرد حدیث معراج پیامبر صلی الله علیه و آله :خدای متعال فرمود : « ... امّا زندگی جاویدان ، آن است که [بنده ]برای خویش کار کند تا آن که دنیا در نظرش خوار و در نگاهش حقیر شود و آخرت در نزد او باعظمت گردد ... . هر گاه چنین کرد ، در دل او محبّتی جای می دهم ، تا جایی که دلش را و نیز فراغت و اشتغالش را و همّ و غمش را و سخن گفتنش را از نعمت هایی که به اهل محبّتم عطا می کنم ، برای خودم قرار می دهم ، و دیده دل و گوش او را باز می کنم ، آن سان که با [گوشِ ]دلش بشنوند و با [چشمِ] دلش به شکوه و عظمت من بنگرد» .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :آن که مشتاق شد ، خدمت کرد و آن که خدمت کرد ، پیوست و آن که پیوست ، به وصال نایل آمد و آن که به وصال نایل آمد ، شناخت .

امام زین العابدین علیه السلام :معبود من! ما را از کسانی قرار ده که درختانِ شوقِ به تو در باغ های سینه هایشان در هم تنیده است ... و از دیدن محبوبشان چشمانشان روشن گشته است .

امام صادق علیه السلام :[خداوند] به اهل محبّتش نیروی شناختش را بخشید و [به لطف محبّت و شناخت خویش ، ]گرانیِ بار عمل به حقیقتِ آنچه را که شایسته آن اند ، از دوش آنان برداشت .

مختصر بصائر الدرجات به نقل از یونس بن ظبیان :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم... . فرمود : «خردمندان (/ صاحب دلان) ، کسانی هستند که اندیشه را به کار گرفتند ، تا جایی که به وسیله آن ، محبّت خدا را به دست آوردند . و دل ، هر گاه محبّت خدا را به دست آورد ، نورانی می شود و لطف (/ لطافت) به سوی آن می شتابد ، و چون به منزلگاه لطف فرود آید ، از سودمندان می شود [و چون از سودمندان شود ، ]حکیمانه سخن می گوید ، و هر گاه به حکمت سخن بگوید ، صاحب هوش (تیزبینی) می شود ، و هر گاه در منزلگاه تیزبینی فرود آید ، آن را با قدرت ( / در قدرت خداوند) به کار می بندد ، و هر گاه با قدرت ( / در قدرت) به کارش بندد ، طبقات هفتگانه [ی آسمان] را می شناسد ، و چون به این مقام برسد ، دقیق و حکیمانه و روشن می اندیشد ، و هر گاه به این مقام رسید ، خواست و محبّتش را به آفریدگارش منحصر می کند ، و چون چنین کند ، به بالاترین مقام می رسد و پروردگارش را در دل خویش عیان می بیند و به حکمت می رسد ، نه از طریقی که حکیمان به آن رسیده اند ، و به دانش دست می یابد ، نه از راهی که دانشمندان بدان دست یافته اند ، و به صِدق نایل می آید ، نه از طریقی که صدّیقان به آن نایل گشته اند . حکیمان ، حکمت را با سکوت به دست آورده اند و دانشمندان ، دانش را با جستنْ تحصیل کرده اند و صدّیقان ، صدق را به واسطه خشوع و عبادت طولانی کسب نموده اند . پس هر که این ویژگی را بیابد ، یا فرو می افتد یا فراز می رود ، و بیشترشان فرو می افتند و فراز نمی آیند ، هر گاه حقّ خدا را پاس ندارند و آنچه فرمان یافته اند ، عمل نکنند ؛ زیرا این ، منزلت کسی است که او (خدا) را چنان که باید ، نشناخته و چنان که شاید ، به او عشق نورزیده است . پس مبادا نماز و روزه و روایات و گفتار و معلومات آنها تو را بفریبد ؛ چرا که این گونه مردمان [به سانِ ]خرانی هستند» . سپس فرمود : «ای یونس! اگر دانش درست می خواهی ، نزد ما خاندان است ؛ چرا که ما آن را به ارث برده ایم و آبشخور حکمت و فصل الخطاب ، به ما داده شده است» .

ر .ک : دوستی در قرآن و حدیث : ص 631 (بخش دوم / فصل هفتم : آثار خدا دوستی / دیدار خدا) .

.


ص: 272

. .


ص: 273

. .


ص: 274

تعلیق :إنّ حبّ اللّه سبحانه أحد الطرق إلی بلوغ کمال معرفته ، کما جاء فی أحادیث هذا الفصل . من جهه اُخری نقرأ فی الفصل السابع أنّ أوّل أثر لمعرفه اللّه جلّ شأنه هو حبّه ، فکیف یمکن أن یکون حبّ اللّه طریقا لبلوغ معرفته ، ونتیجهً ومحصّلهً لذلک فی آنٍ واحدٍ؟ الجواب هو أنّه لا مِراءَ فی أنّ حبّه تعالی ثمره لمعرفته ؛ لأنّ الإنسان لایمکن أن یحبّ من لا یعرفه ، لکنّ حبّ اللّه بدوره مقدّمه لنیل درجات أعلی من معرفه اللّه . بتعبیر آخر : کلّ درجه من المعرفه ممهِّده لحبّ أکثر ، وکلّ درجه من الحبّ مقدّمه لمعرفهٍ أوفر ، حتّی یظفر السالک بأعلی درجات المعرفه الشهودیّه ، وهذا هو معنی «المحبّه أساس المعرفه» .

6 / 5الاِنقِطاعُ إلَی اللّه عز و جلِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ :إِلهی مَن ذَا الَّذِی انقَطَعَ إِلَیکَ فَلَم تَصِلهُ؟! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إِنَّ العَبدَ . . . إِذا تَوَجَّهَ إِلی مُصَلّاهُ لِیُصَلِّیَ ، قالَ اللّهُ عز و جل لِمَلائِکَتِهِ : یا مَلائِکَتی ، أما تَرَونَ هذا عَبدی کَیفَ قَدِ انقَطَعَ عَن جَمیعِ الخَلائِقِ إِلَیَّ، وأَمَّلَ رَحمَتی وجودی ورَأفَتی؟ أُشهِدُکم أنّی أَختَصُّهُ بِرَحمَتی وکَراماتی . (2)

الإمام علیّ علیه السلام من مُناجاتِهِ فِی شَهرِ شَعبانَ :إِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ إِلَیکَ ، وأَنِر أَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیکَ ، حَتّی تَخرِقَ أَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ ، فَتَصِلَ إِلی مَعدِنِ العَظَمَهِ ، وتَصیرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدسِکَ . (3)

.

1- .بحار الأنوار : ج 90 ص 342 ح 54 نقلاً عن الاختیار لابن الباقی.
2- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 521 و 522 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 221 ح 42.
3- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وکلاهما عن ابن خالویه .

ص: 275



توضیح

6 / 5 با تمام وجود به خدا روی آوردن

توضیحبی گمان ، محبّت خدای سبحان ، یکی از راه های رسیدن به کمال معرفت اوست ، همان گونه که در احادیث این فصل آمده است . از سوی دیگر ، در فصل هفتم می خوانیم که نخستین اثر معرفت خدا ، محبّت اوست . پس چگونه ممکن است که محبّت خدا ، راه رسیدن به معرفت او باشد و در همان حال ، نتیجه و حاصل آن نیز باشد؟ پاسخ ، آن است که تردیدی نیست که محبّت خدای متعال ، نتیجه معرفت اوست ؛ زیرا انسان نمی تواند کسی را که نمی شناسد ، دوست داشته باشد ؛ امّا محبّت خدا هم ، مقدّمه رسیدن به درجات بالاتر معرفت خداست . به عبارت دیگر ، هر درجه ای از معرفت ، زمینه چین محبّت بیشتر است و هر درجه از محبّت ، مقدّمه معرفتی بیشتر ، تا آن جا که رهپوی راه خدا ، به بالاترین درجات معرفت شهودی می رسد . و بدین معناست که می گویند : «محبّت ، اساس معرفت است» .

6 / 5با تمام وجود به خدا روی آوردنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا :معبود من! کیست که با تمام وجود ، به تو روی آورد و تو به او نپیوندی؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ... هر گاه برای گزاردن نماز به نمازگاهش می رود ، خداوند عز و جلبه فرشتگانش می فرماید : «ای فرشتگان من! این بنده ام را نمی بینید که چگونه از همه خلایق ، بریده و به من روی آورده و به رحمت و بخشندگی و مهربانی من امید بسته است؟ شما را گواه می گیرم که من رحمت و کرامت هایم را به او ارزانی داشتم» .

امام علی علیه السلام در مناجات خویش در ماه شعبان :معبود من! کمال بریدن از خلق و روی آوردن به خودت را ارزانی ام بدار ، و دیدگان دل هایمان را به نور نگاه به تو ، روشن گردان تا دیدگان دل هایمان پرده های نور را از هم بدرند و به کان عظمت برسند و جان هایمان به عزّت قدس تو بیاویزند .

.


ص: 276

عنه علیه السلام :الوُصلَهُ بِاللّهِ فِی الاِنقِطاعِ عَنِ النَّاسِ. (1)

عنه علیه السلام :لَن تَتَّصِلَ بِالخالِقِ حَتّی تَنقَطِعَ عَنِ الخَلقِ. (2)

6 / 6وِلایَهُ أَهلِ البَیتِ علیه السلامرسول اللّه صلی الله علیه و آله :نَحنُ الوَسیلَهُ إِلَی اللّهِ ، وَالوُصلَهُ إِلی رِضوانِ اللّهِ ، ولَنا العِصمَهُ وَالخِلافَهُ وَالهِدایَهُ ، وفینَا النُّبُوَّهُ وَالوِلایَهُ وَالإِمامَهُ ، ونَحنُ مَعدِنُ الحِکمَهِ ، وبابُ الرَّحمَهِ ، وشَجَرَهُ العِصمَهِ ، ونَحنُ کَلِمَهُ التَّقوی ، وَالمَثَلُ الأَعلی ، وَالحُجَّهُ العُظمی ، وَالعُروَهُ الوُثقی الَّتی مَن تَمَسَّکَ بِها نَجا . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :تَقَرَّبوا إِلَی اللّهِ بِتَوحیدِهِ وطاعَهِ مَن أَمَرَکُم أن تُطیعوهُ ، ولا تُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ (4) . (5)

الإمام الرضا علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، ویَنظُرَ اللّهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ ، وَلیَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّهِم ، ولیَأتَمَّ بِإِمامِ المُؤمِنینَ مِنهُم ؛ فَإِنَّهُ إِذا کانَ یَومُ القِیامَهِ نَظَرَ اللّهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، ونَظَرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 39 ح 1750 .
2- .غرر الحکم : ج 5 ص 67 ح 7429 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 407 ح 6899 نحوه .
3- .بحار الأنوار : ج 25 ص 23 ح 38 نقلاً عن ریاض الجنان عن جابر بن عبد اللّه .
4- .العِصَمُ : جمعُ عِصمَه ، وهی المنَعَه. والکوافِرُ : النساء الکَفَره؛ أی عقد نکاحهن (النهایه : ج 3 ص 249 «عصم» ) وهو کنایه عن کلّ ما یلزم الإنسان من عقد وغیره تجاه الکافر وتجاه من لا یرضاه اللّه .
5- .مصباح المتهجّد : ص 756 ح 843 ، مصباح الزائر : ص 158 ، الإقبال : ج 2 ص 258 کلّها عن الفیّاض بن محمّد بن عمر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 97 ص 116 ح 8.
6- .المحاسن : ج 1 ص 133 ح 165 عن بکر بن صالح ، بحار الأنوار : ج 27 ص 90 ح 42 وراجع : قرب الإسناد : ص 351 ح 1260 والاُصول الستّه عشر : ص60 .

ص: 277



6 / 6 ولایت و دوستی اهل بیت علیهم السلام

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا ، در گسستن از مردم است .

امام علی علیه السلام :تو هرگز به خالق نمی پیوندی ، مگر آن گاه که از خلق بِبُری .

6 / 6ولایت و دوستی اهل بیت علیهم السلامپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما وسیله تقرّب به خدا و رسیدن به خشنودی خدا هستیم . عصمت و خلافت و هدایت ، مختصّ ماست و نبوّت و ولایت و امامت ، در میان ماست . ما کان حکمتیم و دروازه رحمت و درخت عصمت . ماییم کلمه تقوا و نمونه برین و حجّت بزرگ تر و آن دستگیره استوارترین که هر کس بدان چنگ زند ، نجات می یابد .

امام علی علیه السلام :با توحید خداوند و اطاعت از کسی که او شما را به اطاعت از وی فرمان داده است ، به خدا نزدیک شوید و عقد زنان کافر را نگه ندارید . (1)

امام رضا علیه السلام :هر که دوست دارد که خدا را بی پرده ببیند و خدا نیز بی پرده به او بنگرد ، باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمن آنان بیزاری بجوید ، و از امام مؤمنان آنان پیروی کند . در این صورت ، چون روز قیامت شود ، خداوند بی پرده به او می نگرد و او خدا را بی پرده می بیند .

.

1- .این جمله ، کنایه از عقد و پیمان و جز آن است که انسان را در برابر کافر و هر کسی که خدایش نمی پسندد ، ملتزم و متعهّد می کند .

ص: 278

الإمام الهادی علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الکَبیرَهِ :مَن أَرادَ اللّهَ بَدَأَ بِکُم ، ومَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم ، ومَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم . (1)

راجع : ص158 (اللّه / المبحث الأوّل / الفصل الثانی / الهداه إلی معرفه اللّه عز و جل / أهل البیت علیهم السلام ) .

6 / 7الاستعانهُ بِاللّه عزّوجلّالإمام علیّ علیه السلام مِن مُناجاتِهِ فی شَهرِ شَعبانَ :إِلهی وأَلحِقنی بِنُورِ عِزِّکَ الأَبهَجِ ؛ فَأَکونَ لَکَ عارِفا وعَن سِواکَ مُنحَرِفا ، ومِنکَ خائِفا مُراقِبا ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ . (2)

عنه علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البَکالِیَّ :أسَأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّهِ أَولِیائِکَ فَوَحَّدوکَ وعَرَفوکَ فَعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ ، أن تُعَرِّفَنی نَفسَکَ لِأُقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیَّتِکَ عَلی حَقیقَهِ الإِیمانِ بِکَ ، ولا تَجعَلَنی یا إِلهی مِمَّن یَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنی ، وَالحَظنی بِلَحظَهٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّرُ بِها قَلبی بِمَعرِفَتِکَ خاصَّهً ومَعرِفَهِ أَولیائِکَ ، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (3)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 615 ح 3213 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 99 کلاهما عن موسی بن عبداللّه النخعی ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 276 ح 1 ، المزار الکبیر : ص 532 کلاهما عن موسی بن عمران النخعی ، بحارالأنوار : ج 102 ص 131 .
2- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وفیه «أتحفنی» بدل «ألحقنی» وکلاهما عن ابن خالویه .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 96 ح 12 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی عن نوف البکالی .

ص: 279



6 / 7 کمک جستن از خدا

امام هادی علیه السلام در زیارت «جامعه کبیره» :هر که خدا را خواست ، از شما آغاز کرد و هر که او را به یگانگی شناخت ، از شما پذیرفت و هر که آهنگ [تقرّب به ]او کرد ، از طریق شما [به او] رو نمود .

ر .ک : ص 159 (خدا / مبحث یکم / فصل دوم : راه نمایانِ شناخت خدا / اهل بیت علیهم السلام ) .

6 / 7کمک جستن از خداامام علی علیه السلام در مناجات خویش در ماه شعبان :معبود من! مرا به نور تابناکِ عزّتت برسان تا تو را بشناسم و از جز تو ، روی بگردانم و از تو بیمناک و نگران باشم ، ای خداوندِ شُکوه و ارجمندی!

امام علی علیه السلام در دعایی که به نوف بِکالی آموخت :از تو درخواست می کنم به آن نامت که به واسطه آن بر دوستان ویژه ات نمودار گشتی و در نتیجه ، تو را یگانه دانستند و به شناخت تو دست یافتند و پس ، به حقیقتت تو را پرستش کردند ، این که خودت را به من بشناسانی تا از روی ایمان راستین به تو ، به ربوبیّتت اعتراف نمایم . ای معبود من! مرا از کسانی قرار مده که نامِ بی معنا را می پرستند ، و نیم نگاهی به من بیفکن که با آن ، قلبم را به نور معرفت خودت و معرفت دوستانت روشن گردانی ، که همانا تو بر هر کاری توانایی .

.


ص: 280

الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ اجعَلنی مِنَ الَّذینَ جَدّوا فی قَصدِکَ فَلَم یَنکِلوا ، و سَلَکُوا الطَّریقَ إِلَیکَ فَلَم یَعدِلوا ، وَاعتَمَدوا عَلَیکَ فِی الوُصولِ حَتّی وَصَلوا . (1)

الإمام الصادق علیه السلام مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ زُرارَهَ :اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أَعرِف نَبِیَّکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أَعرِف حُجَّتَکَ ، اللّهُمَ عَرِّفنی حُجَّتَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی . (2)

الإمام الرضا علیه السلام فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (3) :اِستِرشادٌ لِأَدَبِهِ ، وَاعتِصامٌ بِحَبلِهِ ، وَاستِزادَهٌ فِی المَعرِفَهِ بِرَبِّهِ وبِعَظَمَتِهِ وبِکِبرِیائِهِ . (4)

راجع : ص 504 ح 10 .

.

1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 156 ح 22 نقلاً عن بعض القدماء فی کتاب أنیس العابدین عن المناجاه الانجیلیه .
2- .الکافی : ج 1 ص 337 ح 5 ، الغیبه للطوسی : ص 334 ح 279 ، کمال الدین : ص 342 ح 24 ، الغیبه للنعمانی : ص 166 ح 6 کلّها عن زراره ، بحار الأنوار : ج 95 ص 326 ح 2 .
3- .الفاتحه : 6 .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 107 ح 1 ، علل الشرائع : ص 260 ح 9 وفیه «معتصما» بدل «اعتصام» ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 310 ح 926 نحوه وکلّها عن الفضل بن شاذان ، بحار الأنوار : ج 85 ص 54 ح 46 .

ص: 281

امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! مرا از آن کسانی قرار ده که در راه تو کوشیدند و گامی وا پس ننهادند ، و طریق تو را پوییدند و [ذرّه ای از آن] منحرف نشدند ، و در رسیدن به تو تکیه کردند تا آن که رسیدند .

امام صادق علیه السلام در دعایی که به زراره آموخت :بار خدایا! خودت را به من بشناسان ؛ چرا که اگر خودت را به من نشناسانی ، پیامبرت را نخواهم شناخت . بار خدایا! پیامبرت را به من بشناسان ؛ چرا که اگر پیامبرت را به من نشناسانی ، حجّت تو را نخواهم شناخت . بار خدایا! حجّتت را به من بشناسان ؛ چرا که اگر حجّتت را به من نشناسانی ، از دینم منحرف خواهم شد .

امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه : «ما را به راه راست ، راهنمایی فرما» :درخواست ارشاد به آداب اوست ، و چنگ زدن به ریسمان او ، و تقاضای شناخت فزون تر پروردگارش و عظمت و کبریایی او .

ر . ک : ص 505 ح 10 .

.


ص: 282



پژوهشی در باره راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی

یک . یاد خدا

اشاره

پژوهشی در باره راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسیآنچه تحت عنوان «راه های رسیدن به بالاترین مراتب خداشناسی» گذشت ، در بر دارنده مهم ترین و ارجمندترین و مطمئن ترین دستور کارها برای سیر و سلوک به سوی اللّه است که در متون اسلامی ، به آنها اشاره شده است و گذر از منازل سلوک و رسیدن به قلّه یقین و معرفت شهودی ، بدون عمل به این ره نمودها ، امکان پذیر نیست . در واقع ، حرکت انسان به سوی کمال مطلق ، بدین سان آغاز می گردد :

یک . یاد خدانخستین گام در این سیر و سلوک ، یاد خداست . امام علی علیه السلام در باره نقش یاد خدا در سازندگی انسان می فرماید : أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِکرِ اللّهِ . (1) اساس سامان یافتن دل ، اشتغال آن به یاد خداست . یاد خدا ، در واقع ، رمز خودسازی است ؛ چرا که به تدریج ، انسان را از خودِ حیوانی ، تهی می کند و دل را از رذایل اخلاقی ، پاک می گرداند و آن را برای پذیرش نور یقین ، آماده می سازد . در متون اسلامی ، نقشِ سرنوشت ساز یادِ خدا در سازندگی انسان ، به تفصیل ، مورد توجّه قرار گرفته است . در این جا برای نمونه ،

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 415 ح 3083 .

ص: 283

به سه دسته از آنها اشاره می کنیم : دسته اوّل ، احادیثی هستند که بر نقش «ذکر» در آفت زدایی و سالم سازی قلب تأکید دارند ، مانند آنچه از امام علی علیه السلام نقل شده است : ذِکرُ اللّهِ مَطرَدَهٌ لِلشَّیطانِ . (1) یاد کردنِ خدا ، راندن شیطان است . ذِکرُ اللّهِ رَأسُ مالِ کُلِّ مُؤمِنٍ ، و رِبحُهُ السَّلامَهُ مِنَ الشَّیطانِ . (2) یاد خدا ، سرمایه هر مؤمن است و سود آن ، سلامت ماندن از شیطان است . ذِکرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوس . (3) یاد خدا ، دوای درد جان هاست . یا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ ، و ذِکرُهُ شِفاءٌ . (4) ای آن که نامش دواست و یادش شفا ! دسته دوم ، احادیثی اند که یاد خدا را موجب شرح صدر و نورانی شدن دل و اندیشه ، ایجاد حیات و حواسّ باطنی ، و رشد و تکامل معنوی معرّفی می کنند ، مانند سخنان امام علی علیه السلام در این باره : إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ و تَعالی جَعَلَ الذِّکرَ جلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرهِ ، و تُبصِرُ بِهِ بَعدَ العِشوَهِ ، و تَنقادُ بهِ بَعدَ المُعانَدَهِ . (5) خدای سبحان ، ذکر را جلای دل ها کرد که [گوش ]پس از سنگینی ، بدان می شنود و [دیده] پس از نابینایی ، بدان می بیند و پس از لجاجت ، با آن [در برابر خدا] رام می شود .

.

1- .البدایه والنهایه : ج 1 ص 64 ، غرر الحکم : ج 4 ص 28 ح 5162 .
2- .غرر الحکم : ج 4 ص 30 ح5171 .
3- .غرر الحکم : ج 4 ص 30 ح 5169 .
4- .مصباح المتهجّد : ص 361 .
5- .نهج البلاغه : خطبه 222 .

ص: 284

دَوامُ الذِّکرِ یُنیرُ القَلبَ وَالفِکرَ . (1) مداومت بر ذکر ، دل و اندیشه را نورانی می کند . مُداوَمَهُ الذِّکرِ قوتُ الأَرواحِ ومِفتاحُ الصَّلاحِ . (2) دوام ذکر ، خوراک جان ها و کلید درستی است . دسته سوم ، احادیثی هستند که معرفت خدا و انس با خدا و محبّت او را ثمره یاد خدا می دانند ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است : مَن أکثَرَ ذِکرَ اللّهِ عز و جل أَحَبَّهُ اللّهُ . (3)هر کس خدا را فراوان یاد کند ، خداوند [ نیز] او را دوست خواهد داشت . و امام علی علیه السلام فرموده است : الذِّکرُ مِفتاحُ الأُنسِ . (4) ذکر ، کلید اُنس است . و نیز همه احادیثی که در باب اوّل و دوم این فصل گذشت . بنا بر این ، «یاد خدا» در گام اوّل سلوک ، آینه دل را از زنگارهای اخلاق و اعمال ناشایست پاک می کند و در گام دوم ، با نورانی ساختنِ آن ، زمینه را برای انعکاس معارف شهودی در آن و دستیابی به معرفت و محبّت خدا ، فراهم می سازد . با عنایت به آثار و برکات یاد خدا و نقش کلیدیِ آن در سازندگی انسان و جامعه توحیدی است که در جایْ جای قرآن کریم و احادیث اسلامی ، بر فراوانی ذکر ، بلکه تداوم آن ، تأکید شده است :

.

1- .غرر الحکم : ج 4 ص 21 ح 5144 .
2- .غرر الحکم : ج 6 ص 137 ح 9832 .
3- .الکافی : ج 2 ص 500 ح 3 ، الزهد ، حسین بن سعید : ص 55 ح 148 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 39 .
4- .غرر الحکم : ج 1 ص 145 ح 541 ، عیون الحکم و المواعظ : ص 40 ح 886 .

ص: 285



1 . تداوم ذکر

«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا . (1) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید» . «فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاهَ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِکُمْ . (2) و چون نماز را تمام کردید ، ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده [و در هر حال] ، خدا را یاد کنید» . «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ . (3) آنان که ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده ، خدا را یاد می کنند» . امام صادق علیه السلام فرمود : ما مِن شَی ءٍ إِلّا ولَهُ حَدٌّ یَنتَهی إِلَیه ، إِلَا الذِّکر فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ یَنتَهی إِلَیهِ . (4) هیچ چیزی نیست جز آن که حدّی دارد که بدان منتهی می شود ، جز یاد [خدا ]که حدّ و نهایتی ندارد . و سپس این آیه را خواند : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا . ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید» . در باره نقش «ذکر» در سازندگی انسان ، توجّه به چند نکته ضروری است :

1 . تداوم ذکرآنچه موجب ظهور آثار ذکر در پیراستگی و آراستگیِ قلب و رسیدن به معرفت شهودی است ، تداوم ذکر است ، چنان که در شماری از متونی که گذشت ، بدان

.

1- .احزاب : آیه 41 .
2- .نساء : آیه 103 .
3- .آل عمران : آیه 191 .
4- .الکافی : ج 2 ص 498 ح 1 .

ص: 286

تصریح شده است . شاید آمدن «خروج از تاریکی ها و ورود به عالم نور» در سوره احزاب ، پس از «امر به فراوانی ذکر» ، به همین دلیل باشد : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا . (1) ای کسانی که ایمان آورده اید ! خدا را فراوان یاد کنید و صبح و شام ، او را تسبیح گویید . اوست که با فرشتگانش بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون ببرد . و او با مؤمنان ، هماره مهربان است» . بنا بر این ، ذکری که تداوم نداشته باشد و بر قلبْ غلبه نکند ، نمی تواند در مسیر معرفت شهودی ، نقشی ایفا کند . فقیه و محدّث بزرگ ، فیض کاشانی ، در رساله زاد السالک ، در پاسخ به نامه یکی از طلّاب علوم دینی ، در باره کیفیت سلوک راه حق ، 25 ره نمود ارائه کرده و در ره نمود هجدهم گفته است : قدری از اذکار و دعوات [ را] وردِ خود ساختن در اوقات معیّنه ، خصوصا بعد از نمازهای فریضه ، و اگر تواند که [در] اکثر اوقات ، زبان را مشغول ذکر حق دارد و اگر چه جوارح ، در کارهای دیگر مصروف باشد ، زهی سعادت ! از امام محمّد باقر علیه السلام منقول است که زبان مبارک ایشان ، در اکثر اوقات ، تَر بوده است به کلمه طیّبه : «لا إله إلّا اللّه » ؛ [حتّی] اگر چیزی می خورده اند و اگر سخن می گفته اند و اگر راه می رفته اند ، إلی غیر ذلک . (2) چه این ، ممدّ و معاونی قوی است

.

1- .احزاب : آیه 41 43 .
2- .متن حدیث ، از امام صادق علیه السلام بدین شرح است : «و کانَ أبی کَثیر الذِّکرِ لَقَد کُنتُ أمشی مَعَهُ و إنَّهُ لَیَذکُرُ اللّه َ و آکُلُ مَعَهُ الطَّعامَ و إنَّهُ لَیَذکُرُ اللّه َ و لَقَد کانَ یُحَدِّثُ القَومَ و ما یَشغَلُهُ ذلِکَ عَن ذِکرِ اللّه ِ و کُنتُ أری لِسانَهُ لازِقا بِحَنَکِهِ یَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّه ُ ؛ پدرم بسیار ذکرگو بود . در کنارش راه می رفتم و او یاد خدا می کرد ، با او سر سفره می نشستم و او یاد خدا می کرد ، با مردم سخن می گفت ، ولی این کار ، وی را از یاد خدا باز نمی داشت و [همواره] می دیدم که زبانش بر کامش می خورَد و می گوید : لا إله إلّا اللّه » (الکافی : ج 2 ص 498) .

ص: 287



2 . کامل ترین مصداق ذکر

3 . حقیقت ذکر

هر سالک را ، و اگر ذکر قلبی را نیز مقارنِ ذکر لسانی سازد ، به اندک زمانی ، فتوح بسیار رو می دهد . [پس] تا می تواند ، سعی نماید که دم به دم ، متذکّر حق می بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امری ، به این نمی رسد در سلوک ، و این ، مددی است قوی در ترک مخالفت حق سبحانه به معاصی . (1)

2 . کامل ترین مصداق ذکرنماز، کامل ترین مصداق ذکر است و آیه شریف زیر، به همین نکته ظریف اشاره دارد: «أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی . (2) نماز را برای یاد من برپا دار» . نماز اگر با آداب و شرایط آن (بویژه حضور قلب) انجام شود ، در گام اوّل ، همه زشتی ها و پلیدی ها را از انسان دور می کند و او را به صفت تقوا متّصف می سازد و در گام دوم ، سالک را به بساط معرفت شهودی و قرب و محبّت الهی می رساند ، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله نور معرفت (3) را از برکات نماز می شمارد ، و امام علی علیه السلام نماز را نردبان عروج جان برای رسیدن به خدا و زیارت او معرّفی می کند .

3 . حقیقت ذکرنکته دیگر، این است که حقیقت ذکر ، احساس حضور در محضر خداوند متعال

.

1- .ده رساله ، فیض کاشانی : به اهتمام : رسول جعفریان ، چاپ نشاط ، 1371 .
2- .طه : آیه 14 .
3- .ر . ک : ص 267 ح 131 و 132 .

ص: 288



4 . شرط بهره گیری از ذکر

است . از این رو، ذکر زبانی، بدون توجّه قلبی، اثر چندانی در نورانیت دل نخواهد داشت. نشانه توجّه قلبی انسان به آفریدگار جهان نیز مسئولیت شناسی در همه زمینه هاست. ذکرِ به این معنا و بویژه تداوم داشتن بر آن ، بسیار دشوار است ، چنان که امام صادق علیه السلام در معرفیِ سخت ترین چیزهایی که خدا بر خلقش واجب کرده است ، به یکی از یاران خود می فرماید : إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِکَ ، ومُؤاساتُکَ أخاکَ ، و ذِکرُ اللّهِ فی کُلِّ مَوطِنٍ . أما إنّی لا أقولُ : سُبحانَ اللّهِ ، وَ الحَمدُ للّهِِ ، و لا إلهَ إلَا اللّهُ ، و اللّهُ أکبَرُ ، و إن کانَ هذا مِن ذاکَ ، و لکِن ذِکرُ اللّهِ جَلَّ و عَزَّ فی کُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلی طاعَهٍ أو عَلی مَعصِیَهٍ . (1) انصاف دادنت به مردم از جانب خودت ، و سهیم کردن برادرت [در مال و دارایی ات] و ذکر خدا در هر جا ؛ امّا بدان که مقصود من از ذکر ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه واللّه اکبر» نیست ، اگر چه اینها هم ذکر هستند ؛ بلکه مقصود ، یاد کردن خدای جلیل و عزیز در هر جایی است که آهنگ طاعت یا معصیت می کنی .

4 . شرط بهره گیری از ذکریکی از شرایط مهمّ پذیرفته شدن نماز و بهره گیری از برکات آن که در متون اسلامی بر آن تأکید شده زکات است . از این رو قرآن کریم در کنار نماز ، مردم را به پرداختن زکات ، دعوت می کند . امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید : إنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَ بِثَلاثَهٍ مَقرونٍ بِها ثَلاثَهٌ أُخری : أمَرَ بِالصَّلاهِ وَالزَّکاهِ ، فَمَن صَلّی ولم یُزَکِّ لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ ... . (2) خدای عز و جل به سه چیز فرمان داده که سه چیز هم همراه آنهاست : به نماز و

.

1- .الکافی : ج 2 ص 145 ح 8 .
2- .بحار الأنوار : ج 96 ص 12 ح 17 .

ص: 289



دو . رعایت آداب غذا خوردن

اشاره

[همراهش] زکات ، فرمان داده است . از این رو ، هر کس نماز بگزارد و زکات نپردازد ، نمازش پذیرفته نمی شود ... . نقش پرداختن زکات در بهره گیری از آثار نماز ، تا آن جاست که امام صادق علیه السلام می فرماید : لاصَلاهَ لِمَن لا زَکاهَ لَهُ . (1) آن که زکات ندهد ، نمازی ندارد . گفتنی است که زکات ، در مفهوم عامّ آن ، شامل مطلق حقوق مالی ، اعم از واجب و مستحب است ، چنان که امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤالی در باره زکات ظاهری و باطنی فرمود : أمَّا الظّاهِرَهُ فَفی کُلِّ ألفٍ خَمسَهٌ و عشرونَ دِرهما ، و أمَّا الباطِنَهُ فَلا تَستَأثِر عَلی أَخیکَ بِما هُوَ أَحوَجُ إِلَیهِ مِنکَ . (2) زکات آشکار ، در هر هزار درهم ، بیست و پنج درهم است ؛ امّا زکات باطنی (حقیقی) ، آن است که چیزی را که برادرت بدان نیازمندتر است ، برای خود ، نگاه نداری . بنا بر این ، می توان گفت که مطلق احسان به خلق و گره گشایی از کار مردم برای خدا ، شرط بهره گیریِ کامل از برکات مطلق ذکر و در رأس آن ، نماز است .

دو . رعایت آداب غذا خوردناشاره کردیم که یاد خداوند عز و جل غذای جان است . هر چه این خوراکْ بیشتر به روح برسد ، نیروی روح ، بیشتر می شود و صفا و نورانیت دل ، افزون تر می گردد ، به عکسِ غذاهای مادّی که هر چه بیشتر انسان از آنها مصرف کند ، برای جسم و

.

1- .مشکاه الأنوار : ص 96 ح 212 .
2- .معانی الأخبار : ص 153 ح 1 .

ص: 290



1 . غذای حلال و نورانیت دل

2 . کم خوردن و نورانیت دل

جانش زیانبارتر است و اکتفا به قدر ضرورت در خوردن آنها ، سلامت جسم و جان انسان را تضمین می کند . در باره نقش خوردن در سیر و سلوک و معرفت شناسی ، احادیث اسلامی را به چهار دسته می توان تقسیم کرد :

1 . غذای حلال و نورانیت دلدسته اوّل ، شامل احادیثی است که تصریح می کنند خوردنِ غذای حلال ، موجب صفای دل و نورانیت آن می شود ، چنان که از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است : مَن أکَلَ مِنَ الحَلالِ صَفا قَلبُهُ و رَقَّ . (1) هر که از حلال بخورد ، دلش صفا می یابد و نازک می شود . مَن أکَلَ الحَلالَ أربَعینَ یَوما ، نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، و أَجری یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (2) هر کس چهل روز حلال بخورد ، خدا دلش را نورانی می کند و چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد .

2 . کم خوردن و نورانیت دلدسته دوم ، احادیثی هستند که کم خوردن و گرسنگی را مایه نورانی شدن دل ، معرّفی می کنند ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است : إذا أقَلَّ الرَّجُلُ الطُّعمَ مُلِئَ جَوفُهُ نورا . (3) انسان ، چون از خوراکش بکاهد ، درونش پر از نور می شود .

.

1- .مجمع البحرین : ج 1 ص 447 .
2- .إحیاء العلوم : ج 2 ص 134 ، المغنی عن حمل الأسفار : ج 1 ص 435 ح 1652 ، عدّه الداعی : ص 140 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 290 ح 1138 . نیز ، ر . ک : المعجم الأوسط : ج 5 ص 229 ح 5165 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 229 ، الدعوات : ص 77 ح 187 .

ص: 291



3 . نقش روزه داری در معرفت شهودی

4 . انگیزه الهی در خوردن و نورانیت دل

نورُ الحِکمَهِ الجوعُ . (1) نور حکمت ، [در] گرسنگی است .

3 . نقش روزه داری در معرفت شهودیدسته سوم ، احادیثی هستند که روزه داری را سبب رسیدن انسان به درجه یقین می شناسانند ، مانند آنچه در حدیث معراج آمده است : الصَّومُ یورِثُ الحِکمَهَ ، وَ الحِکمَهُ تورِثُ المَعرِفَهَ ، وَ المَعرِفَهُ تورِثُ الیَقینَ . (2) روزه ، حکمت می آورد و حکمت ، معرفت می آورد و معرفت ، یقین . شایان گفتن است که یقین ، بالاترین مرتبه ایمان ، و همان معرفت شهودی است .

4 . انگیزه الهی در خوردن و نورانیت دلدسته چهارم احادیث ، به داشتنِ انگیزه الهی در همه کارها ، از جمله خوردن ، توصیه می کند ، مانند آنچه از پیامبر خدا نقل شده است که در توصیه به ابو ذر فرمود : یا أَبا ذَرٍّ! لِیَکُن لَکَ فی کُلِّ شَی ءٍ نِیَّهٌ صالِحَهٌ ، حَتَّی فِی النَّومِ وَ الأَکلِ . (3) ای ابو ذر! باید در هر چیزی ، نیّت نیکو داشته باشی ، حتّی در خوابیدن و خوردن . اخلاص در همه کارها ، موجب نورانی شدن دیده بصیرت است ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده : عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنیرُ البَصائِرُ . (4) به گاه حصول اخلاص ، دیده ها نورانی می شوند .

.

1- .ر . ک : تاریخ دمشق : ج19 ص447 ح4546 .
2- .ر . ک : ص 268 ح 134 .
3- .مکارم الأخلاق : ج2 ص370 ح2661 .
4- .غرر الحکم : ح 6211 .

ص: 292



سه . ولایت اهل بیت علیهم السلام

1 . نقش اهل بیت علیهم السلام در خداشناسی

هر گاه چنین مرتبه ای از اخلاص ، چهل روز تداوم یابد ، دل ، چنان نورانی می گردد و به معارف حقیقی و ناب دست می یابد که چشمه های حکمت ، از زبان صاحبِ دل ، جاری می شوند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید : ما أَخلَصَ عَبدٌ للّهِِ عز و جل أَربَعینَ صَباحا إِلّا جَرَت یَنابیعُ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (1) هیچ بنده ای ، چهل روز برای خدا اخلاص نورزید ، مگر آن که چشمه های حکمت ، از دلش بر زبانش سرازیر شد . و اگر سالک ، در این چهل روز ، روزه دار باشد ، بی تردیدْ رسیدن به مقصد ، نزدیک تر خواهد بود ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده است : مَن أخلَصَ للّهِِ أربَعینَ صَباحا ، یَأکُلُ الحَلالَ ، صائِما نهارَهُ ، قائِما لَیلَهُ ، أجرَی اللّهُ سُبحانَهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ . (2) هر کس چهل روز برای خدا اخلاص بورزد ، حلال بخورد ، روزه بگیرد و شب زنده داری کند ، خداوند سبحان ، چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاری می سازد .

سه . ولایت اهل بیت علیهم السلامراه توحید و سلوک به سوی معرفت شهودی و کمال مطلق ، راهی است بس دشوار و در آن ، راهزنان بسیارند . پیمودن این راه ، بدون راه نمایی و دستگیری رهبرانِ به مقصد رسیده و مصون از خطا که همان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام هستند خطرناک، بلکه غیر ممکن است . در این باره ، توجّه به سه نکته حائز اهمّیت است:

1 . نقش اهل بیت علیهم السلام در خداشناسیبر پایه احادیثی که ملاحظه شد ، اهل بیت علیهم السلام ، ابواب معرفت خدا و راه رسیدن به

.

1- .ر . ک : عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج2 ص69 ح321 .
2- .ر . ک : مسند زید : ص384 .

ص: 293



2 . نقش اهل بیت علیهم السلام در هدایت باطنی انسان

رضوان اللّه هستند و این ، بدان معناست که تنها آنها با معارف اسلامِ ناب آشنایند و بر اساس آموزه های وحی ، می توانند آفریدگار حقیقیِ جهان را به مردم معرّفی کنند و آنان را تا رسیدن به بالاترین مراتب توحید ، هدایت نمایند . در زیارت جامعه روایت شده از امام هادی علیه السلام ، خطاب به آنان می گوییم : بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا . (1) به ولایت شما ، خداوند ، معارف دینمان را به ما آموخت .

2 . نقش اهل بیت علیهم السلام در هدایت باطنی انسانبررسی دقیق متون دینی اسلام در زمینه امامت و رهبری ، نشان می دهد که نقش امامان اهل بیت علیهم السلام و به طور کلّی ، انسان کامل در هر عصری که امام آن عصر نامیده می شود در هدایت انسان ها ، فراتر از نمایاندنِ راه کمال مطلق است ؛ بلکه امام ، افزون بر هدایت عام ، افراد مستعد را در پیمودن راه و رساندن به مقصد همراهی می کند ، بدین معنا که روح انسان های مستعد ، به طور تکوینی در پرتو انوار باطنیِ امام پرورش می یابد و به سوی کمال مطلق ، ره می سپارد . کلینی ، در کتاب ارجمند الکافی ، در بابی که آن را «امامان ، نور خدایند» نامیده ، شش روایت آورده است که در آنها کلمه «نور» در شماری از آیات قرآن کریم ، به امامان اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است . از جمله ، روایتی را از ابو خالد کابلی نقل کرده که می گوید : از امام باقر علیه السلام در باره این آیه شریف پرسیدم : «فَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا . (2) به خدا و فرستاده اش و نوری که فرو فرستادیم ، ایمان بیاورید» . امام علیه السلام در پاسخ فرمود :

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 100 ح 177 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 616 ح 3213 .
2- .تغابن : آیه 8 .

ص: 294

النّورُ وَ اللّهِ الأَئِمَّهُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلی یَومِ القِیامَهِ ، و هُم وَ اللّهِ نورُ اللّهِ الَّذی أُنزِلَ ، و هُم وَ اللّهِ نورُ اللّهِ فِی السَّماواتِ و فِی الأَرضِ ، وَ اللّهِ یا أبا خالِدٍ لَنورُ الإِمامِ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ أنوَرُ مِنَ الشَّمسِ المُضیئَهِ بِالنَّهارِ ؛ و هُم وَ اللّهِ یُنَوِّرونَ قُلوبَ المُؤمِنینَ ، و یَحجُبُ اللّهُ عز و جل نورَهُم عَمَّن یَشاءُ فَتُظلِمُ قُلوبُهُم ؛ وَ اللّهِ یا أبا خالِدٍ لا یُحِبُّنا عَبدٌ و یَتَوَلّانا حَتّی یُطَهِّرَ اللّهُ قَلبَهُ ... . (1) به خدا سوگند که تا روز قیامت ، «نور» ، امامان خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستند . به خدا سوگند ، آنان همان نورِ فرو فرستاده شده اند . به خدا سوگند ، آنان نور آسمان ها و زمین اند . ای ابو خالد ! به خدا سوگند ، نور امام در دل های مؤمنان ، از خورشید فروزانِ روز ، تابناک تر است . به خدا سوگند ، آنان دل های مؤمنان را روشن می دارند و خدا ، نور آنان را از هر کس که بخواهد ، باز می دارد تا دل هایشان تاریک شود . ای ابو خالد! به خدا سوگند ، هیچ بنده ای با ما دوستی نمی ورزد و ولایت ما را نمی پذیرد ، جز آن که خداوند ، دلش را پاک می سازد . بر پایه این سخن ، امام به سانِ مِهری تابان است که فروزنده تر از خورشید محسوس ، بر باطنِ نامحسوس جهان ، نورافشانی می کند و به ملکوت آسمان ها و زمین و ضمیر انسان های باایمان ، روشنایی می بخشد . این نور ، نه تنها راه سیر و سلوک را به آنان می نمایاند ، بلکه تا رسیدن به مقصد ، سالک را همراهی می کند . به سخن دیگر ، چنان که خورشید محسوس ، افزون بر روشنایی ، تکوینا در تکامل مادّی انسان مؤثّر است ، خورشید معنوی امام نیز علاوه بر راه نمایی تشریعی ، تکوینا در تکامل معنوی انسان ، تأثیر دارد . قرآن کریم ، واژه «امام» را بر کسی اطلاق می کند که به درجات قرب رسیده و سالار کاروان ولایت مداران شده و ارتباط انسان ها را با این حقیقت ، نگاه داشته است . امام ، کسی است که خدای سبحان ، او را برای پیش گامی در طریق ولایت

.

1- .الکافی : ج 1 ص 194 ح 1 .

ص: 295

برگزیده و هموست که مهار هدایت معنوی را در دست گرفته است . همه پرتوهای تابناک ولایت که بر دل بندگان می تابند ، بارقه های برخاسته از منبع نور امام و هدیه های پراکنده و عطیّه های متّصل به دریای بی کرانه او هستند . (1) علّامه سیّد محمّدحسین طباطبایی ، در این باره می گوید : به طور خلاصه ، امام ، هدایتگری است که با نور هدایت ملکوتی ای که همراه دارد ، ره می نماید . پس حقیقت امامت ، گونه ای ولایت بر اَعمال مردم است و هدایت او ، به معنای رساندن آنان به مقصود و با فرمان الهی است ، نه فقط ارائه طریق که شأن پیامبر و فرستادگان الهی و هر مؤمنی است که با نصیحت و اندرز نیکو ، به سوی خدا هدایت می کند . (2) به بیان دیگر ، هدایت باطنی و نورانیتی که بر اثر انجام دادن تکالیف الهی ، برای انسان فراهم می آید ، از طریق انسان کامل و امام ، به او افاضه می شود (3) و از این رو ، بدون ارتباط معنوی با او ، اعمال صالح نمی توانند نقش خود را در تکامل انسان ایفا کنند و بدین جهت ، ولایت اهل بیت علیهم السلام ، شرط قبولی اعمال شمرده شده است ، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّا لَو أَنَّ رَجُلاً لَقِیَ اللّهَ بِعَمَلِ سَبعینَ نَبِیّا ثُمَّ لَم یَأتِ بِوِلایَهِ أُولِی الأَمرِ مِنّا أهلَ البَیتِ ما قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَرفا و لا عَدلاً . (4) سوگند به خدایی که مرا به حق به نبوّت بر انگیخت ، اگر مردی با عمل هفتاد پیامبر ، از خدا پروا بدارد ، امّا در ولایت صاحبان امر که از ما اهل بیت اند درنیاید ، خداوند از او هیچ [عمل واجب و یا مستحبی را ]نمی پذیرد . و در زیارت «جامعه» که از امام هادی علیه السلام روایت شده ، می خوانیم :

.

1- .خلافت و ولایت ، محمّدتقی شریعتی : ص 380 .
2- .المیزان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 272 . نیز ، ر . ک : ترجمه تفسیر المیزان : ج 1 ص 375 .
3- .برای توضیح بیشتر ، ر . ک : رهبری در اسلام ، محمّد محمّدی ری شهری : ص 23 (رهبری باطنی) .
4- .الأمالی ، مفید : ص 115 ح 8 .

ص: 296



3 . نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیت علیهم السلام

و بِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَهُ المُفتَرَضَهُ ، و لَکُمُ المَوَدَّهُ الواجِبَهُ . (1) و به موالات شما ، اعمال واجب پذیرفته می شوند ، و مودّت شما واجب است . باری ، به برکت ولایت اهل بیت علیهم السلام و اطاعت از آنان ، سالک می تواند به بالاترین مراتب توحید و معرفت شهودی دست یابد ، چنان که امام رضا علیه السلام می فرماید : مَن سَرَّهُ أَن یَنظُرَ إِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ ، و یَنظُرَ اللّهُ إلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ ، وَ لیَتَبَرّأ مِن عَدُوِّهِم . (2) آن که او را خوش آید که بدون پرده به خدا بنگرد و خدا هم بدون پرده به او بنگرد ، باید ولایت خاندان محمّد را بپذیرد و از دشمنان ایشان ، بیزاری بجوید .

3 . نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیت علیهم السلامدر باره نقش اهل بیت علیهم السلام در خداشناسی ، این نکته نیز قابل توجّه است که در شماری از احادیث چنان که ملاحظه گردید (3) تأکید شده که معرفت خداوند عز و جلجز از طریق شناخت اهل بیت علیهم السلام ممکن نیست . از سوی دیگر ، در برخی احادیث آمده که شناخت اهل بیت علیهم السلام ، متأخّر از شناخت خداست . در دعایی که امام صادق علیه السلام به زُراره آموخت ، می خوانیم : اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی . (4) خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی ، پیامبرت را نخواهم شناخت . خدایا ! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 99 ح 177 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 616 ح 3213 .
2- .ر . ک : ص 276 ح 148 .
3- .ر . ک : ص 159 (خدا / مبحث یکم / فصل دوم : راه نمایان شناخت خدا / اهل بیت علیهم السلام ) و ص 277 (فصل ششم : ولایت و دوستی اهل بیت علیهم السلام ) .
4- .ر . ک : ص 280 ح 153 .

ص: 297



چهار . استمداد از خداوند متعال

اشاره

نشناسانی ، حجّت تو را نخواهم شناخت . خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی ، از دینم گم راه خواهم شد . از این روشن تر ، سخن امیر مؤمنان علیه السلام است . وقتی رئیس نصارا از ایشان پرسید : «خدا را به محمّد شناختی و یا محمّد را به خدا ؟» ، امام علیه السلام در پاسخ فرمود : ما عَرَفتُ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وَ لکنِ عَرَفتُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِاللّهِ . (1) خدا را با محمّد صلی الله علیه و آله نشناختم ؛ بلکه محمّد را با خدا شناختم . بنا بر این ، چگونه می توان بین این دو دسته حدیث ، جمع کرد؟ پاسخ ، این است که این احادیث ، حاکی از نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل بیت علیهم السلام هستند . از یک سو ، شناخت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خاندان او چنان که در حدیث اخیر آمده فرع خداشناسی است ؛ زیرا تا وجود خدا اثبات نشود ، نبوّتْ معنا پیدا نمی کند ، و از سوی دیگر ، تا پیامبران ، مردم را به خداشناسی دعوت نکنند و زمینه تفکّر در براهین توحید را در جامعه فراهم نسازند ، کسی در صدد شناخت خداوند عز و جل بر نخواهد آمد . وانگهی چنان که توضیح دادیم دستیابی به درجات بالای خداشناسی ، جز از طریق ره نمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام امکان پذیر نیست . بر این اساس ، تعارضی میان دو دسته حدیثی که اشاره شد ، وجود ندارد ، بدین ترتیب که نخست پیامبران و اوصیای آنان ، مردم را به خداشناسی بر پایه برهان دعوت می کنند . پس از این که مردم با خدا آشنا شدند ، عقل ، آنان را به پیروی از فرستادگان خدا و رهبران الهی فرا می خوانَد و پیشوایان دینی ، زمینه را برای رشد و تعالی انسان و رسیدن او به بالاترین مراتب خداشناسی فراهم می سازند .

چهار . استمداد از خداوند متعالچهارمین دستور کار برای سلوک الی اللّه ، نیایش و یاری خواستن از خداوند متعال

.

1- .ر . ک : ص 146 ح 24 .

ص: 298

است . دعا ، در رساندن سالک به مقصد ، هم طریقیت دارد و هم موضوعیت . طریقیت دارد ؛ چون مایه توفیق یافتن انسان برای انجام دادن سایر برنامه های سلوک است ، و موضوعیت دارد ؛ چون خود ، مغز عبادت است . (1) حتّی می توان گفت که اگر دعا با شرایط آن انجام شود ، یکی از نزدیک ترین راه ها و شاید نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقصد است ، چنان که خداوند متعال می فرماید : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ . (2) و چون بندگانم از تو در باره من پرسیدند ، [به آنان بگو که :] من نزدیکم و ندای دعا کننده را چون مرا بخواند ، پاسخ می دهم . پس [ بندگانم] دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند ؛ شاید که راه یابند» . از این رو ، انبیا و اولیای خدا ، برای دعا و مناجات با خدا ، اهمّیت ویژه ای قائل بوده اند و بیش از دیگران ، از خداوند متعال استمداد می کرده اند . امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه شریف : «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ ؛ بی گمان ، ابراهیم ، اَوّاه و بردبار بود» ، می فرماید : الأوّاهُ هُوَ الدَّعّاءُ . (3) اَوّاه ، یعنی بسیار دعا کننده . و نیز امام صادق علیه السلام در مورد جدّش امام علی علیه السلام می فرماید : کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً . (4)

.

1- .پیامبر خدا می فرماید : «الدعاء مُخّ العباده» (بحار الأنوار : ج 93 ص 300) .
2- .بقره : آیه 186 .
3- .بحار الأنوار : ج 93 ص 299 .
4- .الکافی : ج 2 ص 468 ح 8 .

ص: 299



1 . نیایش در کنار تلاش

2 . مهم ترین شرایط دعا

امیر مؤمنان علیه السلام ، انسانی پُردعا بود . آنچه در باب هفتم این فصل آمده ، نمونه ای از دعاهای اهل بیت علیهم السلام است که ما را برای دستیابی به مراتب بالای خداشناسی ، ارشاد می کند . در مورد این دستور ، دو نکته ، حائز اهمّیت است :

1 . نیایش در کنار تلاشنکته اوّل ، این که : دعا در کنار تلاش و به کارگیریِ همه توان برای انجام دادن سایر دستورهایی که بدان اشاره شد ، ثمر می دهد ؛ بلکه بدون مجاهدت ، حقیقت دعا تحقّق پیدا نمی کند . از این رو ، امام رضا علیه السلام ضمن حدیثی تأکید می فرماید : مَن سَأَلَ اللّهَ التَّوفیقَ و لَم یَجتَهِد فَقَدِ استَهَزأَ بِنَفسِهِ . (1) هر که از خدا توفیق بخواهد ، ولی تلاش نورزد ، خود را مسخره کرده است .

2 . مهم ترین شرایط دعااستجابت دعا ، شرایطی دارد که در احادیث اسلامی ، به تفصیل ، ذکر شده اند ؛ (2) امّا مهم ترینِ آنها ، اخلاص ، مطابقت قلب و زبان و بویژه انقطاع (قطع امید) از اسباب (3) و توجّه کامل به حق تعالی است ؛ بلکه شرایط دیگر ، در واقع ، مقدّمه تحقّق این حالت برای نیایشگرند ، چنان که نقل شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ کسی که اسم اعظم خدا را می جُست تا دعایش اجابت شود ، فرمود : کُلُّ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِ ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ وَ ادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ . (4) هر نامی از نام های خداوند ، اعظم است . پس دلت را از غیر او خالی بدار و او را با هر نامی که خواستی ، صدا بزن .

.

1- .بحار الأنوار : ج 78 ص 356 .
2- .ر . ک : میزان الحکمه : باب 1197 (شرایط استجابت دعا) .
3- .ر . ک : ص 515 ح 23 .
4- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 6 ص 18 ح 68 .

ص: 300



پنج . احیای عقل و میراندن نفْس

بهترین عامل انقطاع از غیر خدا ، عشق و محبّت اوست . کیمیای محبّت ، چنان سالک را به خدا جذب می کند که پیوند جانش را از هر چه جز اوست ، می بُرَد و هر چه محبّت بیشتر شود ، حالت انقطاع از غیر و اتّصال به معدن عظمت ، افزون تر می گردد .

پنج . احیای عقل و میراندن نفْسبا به کار بستن ره نمودهای چهارگانه ای که شرح آنها گذشت ، به تدریج ، قوای عقلانیِ «سالک الی اللّه » رشد می کند و هوس های حیوانی ، در او می میرند تا آن که به این نقطه می رسد که امیر مؤمنان علیه السلام در وصف او می فرماید : قَد أَحیا عَقلَهُ ، و أَماتَ نَفسَهُ ، حَتّی دَقَّ جَلیلُهُ ، و لَطُفَ غَلیظُهُ ، و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فَأَبانَ لَهُ الطَّریقَ و سَلَکَ بِهِ السَّبیلَ ، و تَدافَعَتهُ الأَبوابُ إلی بابِ السَّلامَهِ ، و دارِ الإقامَهِ ، و ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأَمنِ وَ الرّاحَهِ بِما استَعمَلَ قَلبَهُ ، و أَرضی رَبَّهُ . (1) عقلِ خود را زنده کرده و نفسِ خود را میرانده است ، تا جایی که درشتی هایش نازک و زمختی هایش لطیف گشته اند و برقی فروزان و تابناک ، برایش درخشیدن گرفته و راهش را روشن داشته و او را به راه در آورده است و درها ، او را به درِ سلامت و سرای اقامت کشانده اند و ثابتْ قدم و با کمال اطمینان ، در جایگاه امن و راحت ، به عوض آنچه دلش به کار برده و خدایش را خشنود ساخته ، جای گرفته است . باری ، ای خدای منّان و مهربان ! به حرمت انبیا و اولیا و به حقّ محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان او ، تو را سوگند می دهم که به این قلمْ شکسته بینوا و بی آزرم نیز توفیق تلاش برای سلوک به سوی خودت عنایت کن ، و حلاوت معرفت حقیقیِ خویش را به او بچشان ، و او را از سرزنش تندِ : «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ؛ چرا چیزی

.

1- .نهج البلاغه : خطبه 220 .

ص: 301

می گویید که نمی کنید؟!» در امان بدار ، و در دنیا و آخرت ، رسوایش مساز . خدایا! مرا از کسانی قرار بده که در طلبت ، جدّیت کردند و پا پَس نکشیدند و راه تو را پیمودند و کج نشدند و در رسیدن ، به تو اعتماد کردند تا رسیدند و دل هایشان از محبّت تو سیراب شد و جان هایشان به معرفت تو انس گرفت و هیچ کس ، راهزن ایشان نگشت و هیچ چیز ، از رسیدنشان به آنچه از تو آرزو داشتند ، جلوگیری نکرد . پس آنان ، در آنچه جان هایشان بدان شیفته بود ، جاودان اند و دهشت بزرگ ، آنان را اندوهناک نمی سازد و فرشتگان ، با آنان دیدار می کنند [و می گویند] : این ، همان روزی است که به شما وعده داده می شد .

.


ص: 302

الفصل السابع: آثار معرفه اللّه عز و جل7 / 1مَحَبَّهُ اللّه عز و جلِالکتاب«وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ :یا مَن هُوَ غایَهُ مُرادِ المُریدینَ ، یامَن هُوَ مُنتَهی هِمَمِ العارِفینَ ، یا مَن هُوَ مُنتَهی طَلَبِ الطّالِبینَ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فِی الدُّعاءِ :یا أَمَلَ العارِفینَ ، ورَجاءَ الآمِلینَ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّوقُ خُلصانُ العارِفینَ . (4)

عنه علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ فی صِفَهِ المَلائِکَهِ :ووَصَلَت حَقائِقُ الإِیمانِ بَینَهُم وبَینَ مَعرِفَتِهِ ، وقَطَعَهُمُ الإِیقانُ بِهِ إلَی الوَلَهِ (5) إلَیهِ ، ولَم تُجاوِز رَغَباتُهُم ما عِندَهُ إلی ما عِندَ غَیرِهِ . قَد ذاقوا حَلاوَهَ مَعرِفَتِهِ ، وشَرِبوا بِالکَأسِ الرَّوِیَّهِ مِن مَحَبَّتِهِ ، وتَمَکَّنَت مِن سُوَیداءِ (6) قُلوبِهِم وَشیجَهُ (7) خیفَتِهِ . (8)

.

1- .البقره : 165 .
2- .البلد الأمین : ص 411 ، المصباح للکفعمی : ص 348 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 397 .
3- .بحار الأنوار : ج 87 ص 242 ح 51 ، مستدرک الوسائل : ج 6 ص 341 ح 6958 کلاهما نقلاً عن مصباح السیّد ابن الباقی .
4- .غرر الحکم : ج 1 ص 214 ح 855 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 40 ح 923 .
5- .الوَلَه : ذهاب العقل ، والتحیّر من شدّه الوَجد (النهایه : ج 5 ص 227 «وله») .
6- .سویداء القلب : حبّته (لسان العرب : ج 3 ص 227 «سود») .
7- .الوَشِیجه : عرق الشجره فی الأصل ، وتُستعار للمبالغه فی الخوف (مجمع البحرین : ج 3 ص 1938 «وشج») .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 110 ح 90